نه ماه شدي،عزيزه جانم
👦👦👦👦👦👦 نفسم میگیرد؛ در هوایی که نفسهای تو نیست... نه ماه نفست به نفسم بند بود؛ بدنیا امدی حالا نفسم به نفست بند است...تا ابد! ٩ماهه ی کوچکم...مردی شدی و من شاکر...از بودنت...از نفس کشیدنت...از لبخندت که همه ی دنیای من است! نمیشود...چرا وصف نمیشود احساسم؟! هوای زندگیمان را چه خوب پر از نفسهایت کردی؛ عاشقانه ١٨ماه گذشت...بالندگیت پیاپی جانم... باز هم ارزویی مادرانه؛ من باشم و تو را مردی نیکببینم... ٩ماهگیت مبارک نفسم تو برایم مقدسی فرشته ی پاکم ...
نویسنده :
مامان نرگس
5:01